گاهی اوقات در بین خانواده ها دیده میشود که فرزندان به سن ازدواج رسیده اند ولی والدین به وظایف خود در قبال ازدواج آنها کوتاهی میکنند، و چه بسا با تردید و دودلی از زمینه سازی و فراهم کردن شرایط ازدواج برای فرزندان خود بیمناک هستند. در قدیم الایام سنت و فرهنگ عموم مردم طوری بود که برای زمینه سازی ازدواج فرزندان توجه بیشتری بود و حال آنکه در جامعه امروزی به خاطر یک سری مشکلات و بالا رفتن سطح توقعات خانواده ها از پیش قدم شدن به این موضوع هراس دارند و حال آنکه کوتاهی و غفلت از این مساله میتواند منشا فساد باشد، به هر حال ازدواج یک امر و دستور الهی است و زمینه سازی و تلاش برای تحقق این مساله سفارش و تاکید قرآن می باشد و خانواده ها باید این مساله را جدی قلمداد بکنند.
✅خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: « وَ اَنْکِحُوا آلْاَيامي مِنْکُمْ وَ الصّالِحينَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ اِمائِکُمْ اِنْ يَکُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللهُ واسِعٌ عَليمٌ ؛ مردان و زنان مجرد را به ازدواج هم درآوريد؛ اگر فقير باشند خداوند آنها را از فضلش بي نياز ميگرداند که خداوند توسعه دهنده و داناست.»( نور:32)
مادر! فرزندانت کجا هستند؟ یوسف سالهاپیش به دنبال فرمان امامش به جبهه رفت و با شهادت به ماموریت خود خاتمه داد،محسن هم 37سال است به ماموریت رفته هنوز برنگشته.
به امام حسن مجتبی(ع) ۱۳- شناخت دنیا پرستان همانا دنیا پرستان چونان سگهای درنده، عو عو كنان، برای دریدن صید در شتابند، برخی به برخی دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را میخورد، و بزرگترها كوچكترها را. و یا چونان شترانی هستند كه برخی از آنها پای بسته، و برخی دیگر در بیابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّه های نامعلومی در حركتند، و در وادی پر از آفتها، و در شنزاری كه حركت با كندی صورت میگیرد گرفتارند، نه چوپانی دارند كه به كارشان برسد، و نه چراننده ای كه به چراگاهشان ببرد. دنیا آنها را به راه كوری كشاند. و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بیراهه سرگردان، و در نعمتها غرق شده اند، كه نعمتها را پروردگار خود قرار دادند. هم دنیا آنها را به بازی گرفته، و هم آنها با دنیا به بازی پرداخته، و آخرت را فراموش كرده اند. اندكی مهلت ده، بزودی تاریكی بر طرف میشود، گویا مسافران به منزل رسیده اند، و آن كس كه شتاب كند به كاروان خواهد رسید. پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز آماده است همواره در حركت خواهد بود، هر چند خود را ساكن پندارد، و همواره راه میپیماید هر چند در جای خود ایستاده و راحت باشد. (بخش سیزدهم)
اربعین حسینی علیهالسلام زنده نگه داشتن واقعهای عظیم است که در عاشورای سال 61 هجری در تاریخ به وقوع پیوست و برای همیشهی تاریخ ماندگار شد. از روز واقعه تا اربعین آن روز، وقایعی اتفاق افتاد که موجب زنده نگه داشتن پیام آن شد که هریک خود واقعهای عظیم است.
سخن آشنا - واقعهی عاشورا و قیام حضرت سید الشهداء علیهالسلام را پیامد وقایع و اتفاقاتی باید دانست که در طی دوران بعد از وفات رسول گرامی اسلام (ص) اتفاق افتاد. خارج شدن حکومت و جامعه از مسیر هدایت حقیقی خود و انحراف از مسیر اصلی، در اثر سیاستبازیها و مکر و حیله کسانی که تشنه قدرت بودند را میتوان از علتهای اصلی وقایع دلخراش آن دوران دانست. حوادثی همچون عاشورا که در فاصلهای کوتاه بعد از وفات پیامبر اسلام اتفاق افتاد از جمله بزرگترین وقایعی است که مجموعه شرایط سیاسی و اجتماعی آن دوران را رقم زد. اما از زمان وقوع آن در روز عاشورا به بعد اتفاقات و حوادثی رخ داد و بر بازماندگان آن امام شهید روزگاری گذشت و وقایعی دلخراش رقم خورد که چهبسا سختتر از حوادث آن روز بوده باشد. وقایعی که با بازگشت آن گرامیان به کربلا پس از چهل روز یعنی در روز اربعین مجموعهای تاریخساز را ثبت نموده که برای همیشه ایام جاودانه خواهد ماند. این وقایع تاریخی، بیانگر رنج و مشقتهای سختی است که حضرت زینالعابدین (ع) و حضرت زینب (س) و اهلبیت امام حسین (ع) به جان خریدند تا بتوانند عاشورا و پیام آن را به گوش تمامی بشریت برسانند، که اگر نبود این رشادتها و خطبهخوانیها و فریادها علیه ظلم یزید، معیاری عملی برای تمایز حق از باطل در دین باقی نمیماند. به همین دلیل است که روز اربعین شهادت سید الشهداء علیهالسلام از عظمت و جایگاه رفیع و بلندمرتبهای در فرهنگ شیعی برخوردار بوده و زیارت آن حضرت در این روز از علامتها و نشانههای شیعه عنوان شده است.[1]
مروری بر وقایع تاریخی از عاشورا تا اربعین و بازگویی آن برای نسلهای بعدی، میتواند به زنده نگه داشتن این حادثه و تکرار این فرهنگ غنی انجامد. در این نوشتار سعی بر این است که در ضمن بیان حوادثی که در طی این زمان اتفاق افتاده و مرور و بازگویی کوتاهی بر آنها برای اطلاع خوانندگان محترم، امکان بازگشت مجدد کاروان اسرای کربلا را در روز اربعین مستدل و تبیین نماییم. تا پاسخی به شبهاتی باشد که برای کماهمیت جلوه دادن این روز گرامی و گردهمایی بزرگ از سوی برخی مبنی بر عدم امکان بازگشت کاروان اسرا به کربلا در این روز بیان میشود.
عمر بن سعد، در عصر عاشورا سر مقدس سید الشهداء(ع) را توسط خولی به کوفه فرستاد، او خود را شبانه به کوفه رساند؛ اما دروازه قصر را بسته دید و مجبور شد، شب را در خانه خودش بماند و فردا، سر مقدس را نزد ابن زیاد ببرد.[2]صبح روز یازدهممحرمو یک روز پس از واقعه عاشورا، عمر سعد لعین بر کشتههای لشگر خود نماز خواند و دستور داد آنان را به خاک سپردند. بعدازظهر، به دستور عمر سعد، باقیمانده کاروان حسین (ع) را از قتلگاه و از کنار بدن امام (ع) و دیگر شهیدان عبور داده و با این شکنجه روحی، بهسوی کوفه روانه کردند. بدن مطهر و بیسر حضرت سید الشهداء و شهدای کربلا توسط مردان قبیله بنی اسد، دفن شد. یزیدیان در بردن سر امام (ع) و گرفتن پاداشهای وعده داده شده، شتاب داشتند تا به نزد ابن زیاد بروند.
بعد از حرکت دادن کاروان اسرا بهسوی کوفه، با رسیدن به دروازه آن شهر، روز سیزدهم کاروان اسرا به کوفه رسید. آن کاروان محنت و غم را در بیرون شهر کوفه اسکان موقت دادند.[3]در شهر کوفه سپاهیان ابن زیاد ولوله و هیاهویی به پا کردند تا از این واقعه بهرهبرداری سیاسی کافی را ببرند. ازاینروی جارچیان حکومت، کوفیان را فراخواندند تا از اسیران جنگی خویش دیدار کنند. کوفیان هم، بیشرمانه برای تماشا آمدند. در این زمان امام سجاد (ع) از خیمهها خارج شدند؛ وقتی هلهله و شادی و سنگپرانی مردم را دیدند، فرصت را غنیمت شمرده و به سخنرانی افشاگرانه خود پرداختند تا شاید کوفیان از خواب جهل بیدار شده، وجدان خاموش آنها را به جنایتی که اتفاق افتاده آگاه سازند. آن بزرگوار در این زمان چنین خطبه تاریخی خود را بیان نمودند: «هان،ای مردم! شما را به خدا سوگند، آیا به یاد دارید که نامههایی را برای پدرم نوشتید و او را خدعه کردید؟.... وای بر شما! از آنچه برای آخرت خویش تدارک دیدهاید! چه زشت و ناروا اندیشیدید. به چه رویی به رسول (ص) خواهید نگریست؟»[4]
در این روز بود که ابن زیاد سرمست از غلبهای که در پیکار یافته بود، نامهای با همین پیام به یزید نوشت تا پیروزی ظاهری خود را به وی اعلام نماید.
در این روز ابن زیاد کاروان اسرا را به حضور طلبید و به همین منظور مجلسی را برای این ملاقات سیاسی و تبلیغی ترتیب دادند. در این مجلس ابن زیاد ملعون نسبت به اهلبیت امام حسین (ع) و حضرت زینب رفتار جسارتآمیز و توهینآمیزی را داشت و سعی کرد تا آنجا که میتواند آن بزرگواران را در چشم همگان خوار نماید و علت اصلی این رفتارها و کشتارها را، خروج بر یزید بن معاویه، خلیفه وقت اعلان نماید. تا بتواند به بهترین شکل بهرهبرداری سیاسی را از این وقایع به نفع خود ببرد و هم جایگاه خود را در حکومت بر مردم کوفه مستحکم نماید. اما زبان گویا و بران عقیله عرب حضرت زینب نقشههای ابن زیاد را نقش بر آب کرد و همچون شمشیری بر زبان او فرود آمد. آن حضرت در پاسخ به ابن زیاد، خاندان امام حسین (ع) را دارای حرمت و عزتی دانست که خداوند به خاطر پیامبرش به ایشان عطا فرموده است، اما آن حضرت حکومت ابن زیاد و یزید را به دلیل جنایاتی که مرتکب شدند حکومتی دانست که برای همیشه به ذلت و خفت و خواری دچار شدهاند. حضرت زینالعابدین نیز در این مجلس و در محاجه با ابن زیاد و ناتوانی او در پاسخگویی و مباحثه، مورد توهین قرار گرفت و دستور قتل آن حضرت از سوی او صادر شد. علاوه بر این اقدامات و در راستای بهرهبرداری کاملتر از این واقعه و انداختن رعب و وحشت بیشتر در دل مردم، ابن زیاد دستور داد سر مقدس امام (ع) را در کوچههای کوفه بگردانند. بعد از این اقدامات و اتفاقاتی که رخ داد و برای جلوگیری از افشاگریهای بیشتر کاروان کربلا در کوفه، ابن زیاد دستور داد که اسرای کربلا را بهسرعت برای ملاقات با یزید به شام ببرند.
از این روز تا اولین روز ماه صفر اسرای کربلا در راه بودند تا به شهر نیرنگ و بلا، شام رسیدند.[5] سپاهیان یزید که منتظر بودند، شهر را با آذینبندی آماده جشن پیروزی کرده بودند. آنان با شعارها و تبلیغاتی مبنی بر اینکه کاروان اسرای کربلا از دین خارج شدهاند و به همین دلیل خون ریختن آنان مباح بوده است، سعی کردند فضا و افکار عمومی را برای استفاده بیشتر آماده نمایند. با ورود اسرای کربلا به شهر شام، افراد وابسته به حکومت آنان را مورد هتک حرمت و تمسخر قرار دادند. تا حدی که پیرمردی در مسیر حرکت اهلبیت امام (ع) آنان را با سخنانی اهانتآمیز مورد خطاب قرار داد که: «شکر خدای را که شما را کشت و شهرهای اسلام را از شر مردان شما آسوده ساخت و امیرالمؤمنین یزید را بر شما پیروزی داد.» اما امام سجاد (ع) در پاسخ به این گفته او فرمود: «این آیه را قرائت کردهای: قل لا أسئلکم علیه أجرا الا المودة فی القربی. گفت: آری. امام (ع) فرمود: آن خویشاوندان که خداوند تعالی به دوستی آنها امر فرموده و برای رسولالله اجر رسالت قرار داده ماییم.» این پاسخ امام او را آگاه کرد و موجب شد که پیرمرد نهتنها توبه نموده بلکه بر سپاهیان یزید اعتراض کند و این اقدام او منجر به این شد که عمال حکومت برای زهرچشم گرفتن از مردم و خفه کردن آنان، او را بکشند.
بعد از عبور کاروان از میان شهر و مردم، یزید آنان را در مجلسی که به همین مناسبت ترتیب داده بود، به حضور طلبید. در آن مجلس تاریخی و در حضور مدعوین، نهایت بیحرمتی را به سر مقدس امام حسین روا داشت. حضرت زینب زبان به خطابه باز فرمودند و در پاسخی تند به آ ن چنین فرمودند:ای یزید آیا گمان میبری اینکه اطراف زمین و آفاق آسمان را بر ما تنگ گرفتی و راه چاره را بر ما بستی که ما را بهمانند کنیزان به اسیری برند، ما نزد خدا خوار و تو سربلند گشته و تو دارای مقام و منزلت شدهای، پس خود را بزرگ پنداشته به خود بالیدی، شادمان و مسرور گشتی که دیدی دنیا چند روزی به کام تو شده و کارها بر وفق مراد تو میچرخد؟ آرام باش، آهستهتر. آیا فراموش کردهای قول خداوند متعال را که «گمان نکنند آنان که کافر گشتهاند اینکه ما آنها را مهلت میدهیم به نفع و خیر آنان است، بلکه ایشان را مهلت میدهیم تا گناه بیشتر کنند و آنان را عذابی باشد دردناک.»
یزید برای اینکه به اقدامات ذلتبار خود مشروعیت بخشد، با خواندن آیاتی از قرآن در مقام پاسخگویی به بیانات کوبنده و محکم حضرت زینب (س) برآمد.
«مقام معظم رهبری و فرماندهی كل قوا حضرت آیت الله امام خامنه ای»
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و فرماندهی كل قوا در در دیدار فرماندهان و پرسنل ارتش بر آن تأكید فرمودند:
« اگر ارتشی در دنیا باشد كه جنگ را در میدان های واقعی نبرد تجربه نكند این ارتش یك ارتش واقعی نیست. لااقل یك ارتش سرافراز نیست اما آن ارتشی كه جنگ را با پوست و استخوان خود آن هم نه یك روز و دو روز، بلكه بیش از هشت سال لمس می كند این یك ارتش واقعی و آبرومند و سرافراز است.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی هم چنین فرمودند:
«نبرد ارتش ما نه برای افزون طلبی، بلكه برای دفاع از كشور، اسلام و انقلاب بوده است.»ارتش جمهوری اسلامی ایران در اجرای مأموریت و وظایف الهی خود شهدای بسیاری را تقدیم اسلام كرد. شهیدان گرانمایه ای كه در اجرای فرمان حق و در طلب قسط، قیام كردند و به مصاف با اصحاب شیطان برخاستند و با تیغ ستم سوز خود لاشه ی ظلمانی كفر را از هم شكافتند و پای بر حلقوم كفار فشردند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : روز جمعه آقاى روزهاست و نزد خداوند عز و جل از روز قربان و روز فطر نيز بزرگتر است. بحار الأنوار: 89/267/5
امام صادق عليه السلام : اُفّ بر مسلمانى كه در روز جمعه هر هفته براى رسيدگى به كار دين خود ، دست از كار نمى كشد . الخصال ، ص 393.
پيامبر صلي الله عليه و آله : روز جمعه ، سرور روزهاست . در اين روز خداوند ، خوبى ها را چند برابر مى كند و بدى ها و گناهان را پاك مى كند و درجات را افزايش مى دهد و دعاها را مستجاب مى نمايد و رنج و اندوه ها را برطرف مى سازد و حاجت هاى بزرگ را برآورده مى كند، روز افزونى و فراوانى است. در اين روز ، خداوند بسيارى را از آتش مى رهانَد و آزاد مى كند . اَحَدى از مردم در اين روز دعا نكند ، به شرط آن كه حق و حرمت آن را بشناسد ، مگر آن كه بر عهده خداوند عزّوجلّ است كه او را از رها و آزادشدگان از آتش ، قرار دهد. كافى ، ج 3، ص 414، ح 5
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : روز جمعه ، روز عبادت است ، پس خداوند عزيز و ارجمند را در آن عبادت كنيد . الخصال : ج 2 ص 383 .
امام باقر عليه السلام : خوبى و بدى در روز جمعه چند برابر (حساب) مى شود. ثواب الاعمال، ص 143
امام صادق عليه السلام : صدقه روز جمعه چند برابر مى شود . . ثواب الأعمال ، ص 172 .
امام صادق عليه السلام : غسل جمعه سبب پاكى، و كفّاره گناهان از جمعه تا جمعه است . . وسائل الشيعه ، ج 3 ، ص 315 .
پيامبر صلي الله عليه و آله : هر جمعه غسل كن ، حتّى اگر لازم شود براى تهيّه آب آن ، خوراك روزانه ات را بفروشى و گرسنه بمانى ؛ زيرا هيچ امر مستحبّى بالاتر از غسل جمعه نيست . . بحار الأنوار ، ج 81 ، ص 129 .
امام صادق عليه السلام : در روز جمعه عملى برتر از صلوات بر محمّد و خاندان او عليهم السلام نيست . . الخصال ، ص 394 .
پيامبر صلي الله عليه و آله: آيا شما را از اهل بهشت آگاه نسازم؟ [اهل بهشت] كسى است كه گرما و سرماى شديد و گِل و لاى، او را از شركت در نماز جمعه باز ندارد. كنز العمّال، ح 21085.
پيامبر صلي الله عليه و آله: بدانيد كه خداوند متعال نماز جمعه را بر شما واجب ساخته است. پس آنان كه در زندگى و پس از مرگ من، از روى سبك شمردن و يا انكار، آن را ترك كنند، با وجود اين كه پيشواى عادلى دارند، خداوند وحدتشان نبخشد و در كارشان بركت ندهد، آگاه باشيد نه زكات، نه نماز، نه حج و نه روزه آنان پذيرفته است. بدانيد كه زندگى آنان بركتى نخواهد داشت، مگر توبه كنند. عوالى اللالى، ج 2، ص 54، ح 146.
پيامبر صلي الله عليه و آله : هر كس از سَرِ ايمان و براى رسيدن به ثواب الهى به نماز جمعه برود ، اعمال خود را از سرگيرد [يعنى تمام گناهانش آمرزيده شده است] . . كتاب من لايحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 427 .